دفتر اشعار

سروده های اینجانب علی واعظ بزرگی

دفتر اشعار

سروده های اینجانب علی واعظ بزرگی

طلوعی دیگر

و دگر بار سحر می‌آید

از پس این شب خوف انگیزم

که ببرده است ز من طاقت و نا

و طلوعی نو در راه است که آن

سینه این شب ظلمت زده را،

که بیافکنده خود را به مثال بختک

بر دل و جان همه مردم شهر،

بدراند باز، بدراند باز

بام دوست

چشم هایم را نگاهش آرزوست

گوش هایم در پی نجوای اوست 

من دل از کف داده و بی دل شدم

چون دلم پرمی کشد بر بام دوست

درمان

دلا گر درد تو دوری یار است

به آن خو کن که درمانش محال است

دلدار

نازنین دلدارم

دل من طاقت دوری تو را کی دارد؟

مهربان غمخوارم

دیده‌ام ناز تو را کم دارد

باغبان جانم

میوه‌های دل من حال رسیدن دارد